۴- منازعات بین جوامع غربی و جوامع اسلامی: گذشته و حال
جوامع غربی مدرن و مراکز علمیای که آنها بار میآورند، از حیث فکری، اقتصادی و سیاسی از جوامع بستهای که در آنها تمام نهادها تحت سلطه یک قالب ایدئولوژیکی قرار دارند، آزادتر، بازتر و موفقتر هستند. این تمایزهای آشکار در اغلب موارد موجب میشوند تا جوامع ایدئولوژیکی سعی کنند به جوامع غربی که تا کنون در رقابت علمی یا اقتصادی با آنها شکست خوردهاند آسیب رسانده یا حتی نابودشان کنند.
مردم این جوامع که در مقایسه با جوامع غربی از محرومیت نسبی رنج میبرند احتمالاً احساس حقارت و ناخشنودی میکنند و در مقابل احیای مجدد انگیزههای تندروانه آسیب پذیر میشوند. این سرافکندگی و احساس حقارت در مورد اسلام اغلب با خاطرات دوران نخستین اسلام در تاریخ، زمانی که کشورهای اسلامی به طور موفقیتآمیز و اغلب به طور مداوم، سلطه خود را گسترش میدادند و یک قدرت عمده در جهان محسوب میشدند تقویت میشود.
تمامی این عوامل در حملاتی که اکنون به جوامع غربی میشود نقش دارند. از نظر ایدئولوژیای که چنین حملاتی را حمایت و پشتیبانی میکند، استراتژیای که اتخاذ شده و شیوهها، ابزارها و تاکتیکهایی که به کار برده میشوند. (۱)
ایدئولوژی
خصومت کنونی نسبت به غرب در کشورهای اسلامی تاریخی طولانی دارد که با برخوردهای اولیه با مدرنیته و غرب در عصر استعمار آغاز میشود و تا دوران مدرن ادامه مییابد. این امر به تلاشهای مکرر برای بازگشت به ریشههای تاریخی قرون نخستین اسلام و این باور که هژمونی گذشته اسلام دوباره بازخواهد گشت منجر شده است – همان طور که در اندیشه برخی از رهبران برجسته اسلامگرا مشاهده میشود. (۲)
رهبران برجسته اسلامگرا – گذشته و حال
۱-سید جمال الدین افغانی [اسد آبادی] (۱۸۹۷-۱۸۳۸)
افغانی که از شبه قاره هند بود، در نظر داشت تا اسلام را به ابزاری برای مخالفت با بریتانیا و امپریالیسم غرب تبدیل کند. او را به حق میتوان هم پیشگام تلاشها برای مدرن کردن اسلام و هم فراهم آورنده برخی مفاهیم کلیدی دانست که اسلامگرایان بعدی آنها را توسعه دادند.
همان طور که کرامر به این امر اشاره میکند:
از جهات بسیاری افغانی الگوی نخستین بنیادگرایان مدرن بود. او عمیقاً از عقلانیت غربی و شیوه ایدئولوژیکی تفکر غربی تاثیر پذیرفته بود. افغانی انزجار مذهبی سنتی نسبت به بیدینان را با انتقاد مدرن از امپریالیسم غرب به عنوان ابزاری برای اتحاد اسلام، به هم پیوند داد و در حالی که منتقد غرب بود خواهان اقتباس آن دسته از علوم و نهادهایی بود که از نگاه او موجب تقویت اسلام میشدند. (۳)
۲-مولانا ابوالاعلی مودودی (۱۹۷۹-۱۹۰۳)
مودودی بنیانگذار سازمان اسلامی جماعت اسلامی در بخشی از هندوستان بود که در سابق مستقیماً از طرف انگلیس اداره میشد و در زمان حیات او به کشور مستقل پاکستان تبدیل شد. او در نوشتههای خود دولت اسلامی ایدهالی را ترسیم میکند که در آن حاکمیت تنها از آن خداست و توسط حاکمی عادل اعمال میشود که قوانین الهی هادی و راهنمای اوست. این دولت ایدئولوژیک تنها توسط مسلمانان وفادار به ایدئولوژی آن برای خداوند اداره میشود و همه چیز باید تحت سلطه آن قرار بگیرد. کرامر در این باره میگوید:
در چنین دولتی، هیچ کس نمیتواند هیچ امری از امورات خود را به عنوان مسألهای شخصی یا خصوصی بنگرد، با توجه به این جنبه، دولت اسلامی دارای نوعی شباهت به دولتهای فاشیستی و کمونیستی است... و کاملاً نقطه مقابل دموکراسی سکولار غربی. (۴)
در جایی مودودی مینویسد:
هدف اسلام سیطره بر کل جهان و تسلیم همه بشریت به دین اسلام است. هر دولت یا قدرتی که در این جهان سعی کند در برابر این هدف مانع ایجاد کند، اسلام با آن میجنگد و نابودش میکند. برای اینکه اسلام چنین هدفی را عملی کند، میتواند از هر قدرتی که در اختیار دارد و به هر نحو که میتواند برای به وجود آوردن انقلابی جهانی از آن استفاده کند. این یعنی جهاد.
و:
من نمیخواهم کسی فکر کند که مسلمانانی که به حزب خدا میپیوندند صرفاً مبلغان مذهبی مسلمان عادی یا واعظین معمولی در مساجد هستند یا افرادی که مقاله مینویسند. حزب خدا گروهی است که توسط خود خداوند تاسیس یافته تا حقیقت اسلام را در یک دست و شمشیر را در دست دیگر گرفته و سلطنتهای اهریمنی و بشری را نابود ساخته و نظامی اسلامی را جایگزین آنها کند: این گروه در پی آن است که خدایان دروغین را معدوم و خدای واحد را جایگزین آنها سازد. (۵)
۳-حسن البنا (۱۹۴۹-۱۹۰۶)
بنا اخوان المسلمین را در سال ۱۹۲۸ در مصر عمدتاً در واکنش علیه اعلام ترکیه به عنوان دولتی سکولار توسط آتاتورک در سال ۱۹۲۴ پایه گذاری کرد. (۶)
اخوان المسلمین به طور عمده از ایدئولوژی مودودی پیروی میکند. بر اساس وب سایتی کاملاً آشکار (۷) مستقر در کالیفرنیا:
الاخوان در بیش از ۷۰ کشور در سراسر جهان شعبه دارد. این جنبش آنقدر انعطافپذیر است که تحت نام «اخوان» یا نامهای دیگر، یا بر اساس شرایط و اوضاع و احوال هر کشوری اجازه فعالیت میدهد.
اهداف عمده آن:
... از قرآن و سنت پیامبر اسلام اقتباس میشود.
و گستره آن از ۱- مسلمان کردن افراد گرفته تا ۲- حکمرانی بر جهان با اسلام را در بر میگیرد.
سایت مذکور بنمایه خود را موارد زیر اعلام میکند:
خداوند مقصد ماست.
پیامبر رهبر ماست.
قرآن قانون ماست.
جهاد روش ماست.
مرگ در راه خداوند بالاترین آرزوی ماست.
وب سایت الاخوان بعد از بنا، سید قطب را رهبر و الهام بخش بعدی معرفی میکند.
۴-سید قطب (۱۹۶۶-۱۹۰۶/۱۹۰۳) (۸)
قطب استدلال میکند که دولت اسلامی مودودی با اقناع به وجود نخواهد آمد و مستلزم سازماندهی و کاربرد خشونت و قوه قهریه است.
قطب معتقد است که یک پیش قراول مومن باید خودش را سازماندهی کند، از جامعه بیتقوا کناره بگیرد، مسلمانان سستانگار را مانند بیدینان مورد نکوهش و انتقاد قرار دهد و برای سرنگونی نظام سیاسی مبارزه کند. همان طور که قطب خاطر نشان میکند:
«... آنهایی که قدرت خداوند را بر روی زمین غصب کردهاند و بندگانش را بردگان خود ساختهاند تنها با زور کلام خلع ید نخواهند شد». بدین ترتیب قطب گرایش سابق میل به خشونت را به منطق آشکار انقلاب تبدیل کرد. (۹)
قطب عمیقاً به واسطه آنچه که او «مسلمانان منهزم مینامد» سرخورده شده، کسانی که معنی جهاد را با نوشتن در مورد آن و مطرح کردن آن به عنوان تنها یک جهاد معنوی علیه شیطان خراب میکردند، در حالی که حقیقت عبارت است از اینکه:
اسلام چیزی نیست جز خداوند که آزادی از بندگی را برای تمامنژاد بشر بر روی زمین اعلام میدارد. خداوند فرمانروایی خود بر کل زمین را آشکارا اعلام میکند. این بدین معنی است که خداوند شدیداً مخالف تمام حکومتها و اقتدارهای بشر-ساخت است. طغیان بیچون و چرا علیه هر چیزی که بر روی زمین مغایر با اسلام باشد واجب است. ما باید با قدرت زیاد هر چیزی را که از وقوع انقلاب الهی جلوگیری میکند نیست و نابود کنیم. (۱۰)
جانسن به طور روشن و کوتاه اهداف قطب و پیروان او را خلاصه کرده است:
شماری از گروههای بنیادگرای کوچک به وضعیت شورشی خشن و بیتمدن تنزل یافتهاند. شک نداشتن مطلق آنها در مورد خداوند و قطعیترین چیزها احتمالاً مورد رشک و حسد قرار میگیرد اما در نظر مسلمانان کمتر علاقهمند، این مسأله با اعمال و طرحهای وحشیانه همزیست است. این میل به کشتن، چهارچوب تئوریکی خود را از سید قطب گرفته است، کسی که در سال ۱۹۶۶ در قاهره اعدام شد. او مرد در حالی که لبخند بر لب داشت. احتمالاً آن زمان در حال رسیدن است که شهروندان خاورمیانه، آنهایی که نمیخواهند در حال لبخند زدن بمیرند مجبور خواهند بود تصمیم بگیرند که آیا مردن در حال جنگ به منظور سبقت گرفتن در امتیاز مرگ در کنار مردانی که آماده مرگ در حال لبخند هستند، ارزش دارد. (۱۱)
۵-حسن الترابی (-۱۹۳۲)
ترابی از نسلهای کنونی اسلامگرایان است. آنها در غرب تحصیل کرده و نمیخواهند غرب و تمام آثار آن را نادیده بگیرند. در عوض میخواهند از نقاط قوت غرب برای اضمحلال آن استفاده کنند.
ترابی سعی کرده تا این اهداف را از طریق همکاری با رژیم نظامی اسلامگرا که قدرت را در سال ۱۹۸۸ در سودان به دست گرفت عملی کند. در نظر ترابی، سیاستهای حزبی:
... گونهای دستهگرایی است که میتواند آزادی فردی را بسیار مورد اجحاف قرار داده و جامعه را دچار تفرقه کند. از این رو مغایر با وظیفه اصلی یک مسلمان در قبال خداوند است. (۱۲)
بدین ترتیب ترابی برای حاکمیت دائمی یک حزب توجیهی اسلامی ارائه میدهد – شکلی از حکومت که خود او اکنون از آن در سودان حمایت میکند و در آن سهیم است، و اکنون به کمک نیروی نظامی ادامه حیات میدهد. (۱۳)
۶-راشد الغنوشی (-۱۹۴۱)
غنوشی نیز در غرب تحصیل کرده اما در بازگشتش به تونس ایدههای مودودی، بنّا و قطب را به یک جنبش اسلامی در حال ظهور درس داد. این امر او را در نزد حکومت تونس نامحبوب ساخت. او در سال ۱۹۸۹ پناهنده بریتانیا شد و در آنجا به دفاع از اسلامگرایی ادامه میدهد. نوشتههای او اخیراً به طور خشونتآمیزی ضد یهودی شدهاند:
... او اعلام میدارد که یهود نه تنها دشمن اسلام که دشمن کل بشریت، و تمام ارزشهای مثبت است. (۱۴)
۷-اسامه بن لادن (-۱۹۵۷)
درباره بنلادن و شبکه اسلامگرای القاعده زیاد نوشته شده است – از جمله برخی مطالعات هوشمندانه مبسوط که قبل از حادثه یازده سپتامبر ۲۰۰۱ منتشر شد. (۱۵)
بیانیه زیر از طرف القاعده در ۲۳ فوریه ۱۹۹۸ به بهترین وجه نمایانگر او و ایدههایش است:
ستایش مخصوص خداوند است، که قرآن را نازل کرد ابرها را هدایت میکند، نفاق و چنددستگی را نابود میکند، و در کتابش میفرماید «اما زمانی که ماههای حرام به پایان رسیدند با کافران هر جا که آنها را یافتید بجنگید و آنها را به قتل برسانید، آنها را بگیرید، از هر سو بر آنها بتازید و در کمین آنها بمانید» و سلام خدا بر پیامبر ما محمد بن عبدالله که فرمود من فرستاده شدهام با شمشیر در دستانم تا تضمین کنم هیچ معبودی جز خداوند نیست، خدایی که زندگی مرا تحت سایه نیزهام قرار داد و سرافکندگی و خاری را سزاوار کسانی ساخت که از دستورات من سرپیچی کنند.
... «علما» در سراسر تاریخ اسلامی همگی متفقالقول هستند که جهاد در صورتی که دشمن در پینابودی بلاد اسلامی باشد واجبی عینی است.
بر این اساس و به پیروی از فرمان خداوند، ما فتوای زیر را برای تمام مسلمانان صادر میکنیم:
کشتن آمریکاییان و متحدان آنها – چه شهروندان و چه نظامیان – واجبی است عینی برای مسلمانی که قادر به انجام آن باشد، در هر کشوری که امکان انجام آن وجود دارد، به منظور بیرون راندن ارتشهای آنها از تمامی بلاد اسلامی، تا جایی که شکست خورده و قادر نباشند تا احدی از مسلمانان را تهدید کنند. این مسأله مطابق با کلام خداوند متعال است: «و با هم با کافران بجنگید همچنانکه آنها با هم با شما میجنگند» و «با آنها بجنگید تا رفع فتنه یا ظلم، و تا عدالت و دین خدا جاری شود».
ما – به کمک خداوند – از هر مسلمانی که مومن به خداوند است و خواهان اجر و پاداش، دعوت میکنیم که به پیروی از فرمان خداوند آمریکاییان را به هلاکت رسانده و ثروت آنها را در هر جا و هر زمان که به آن دست یافت به غنیمت ببرد. همچنین از «علما»، رهبران، جوانان و سربازان مسلمان میخواهیم تا بر قشون نظامی آمریکای شیطان و حامیان پلیدی که متحد آنها هستند بتازند و کسانی که پشتیبان آنها هستند را بر کنار کنند تا شاید آنها درس بگیرند. (۱۶)
کرامر ایدئولوژی اسلامگرایی را بدین ترتیب خلاصه میکند:
خیلی ساده است: اسلام باید در این جهان قدرت داشته باشد. اسلام دین حقیقی است – دین خداوند – و حقیقت آن در قدرت آن متجلی است. زمانی که مسلمانان مومن بودند، قدرتمند بودند. قدرت آنها در دوران مدرن از دست رفته است زیرا اسلام توسط بسیاری از مسلمانان که به شرایط قبل از نزول وحی به پیامبر اسلام بازگشت کردهاند، رها شده است. اما با این حال اگر مسلمانان امروز دوباره به اسلام اصیل بازگردند، مجدداً میتوانند قدرت خود را حفظ و حتی دوباره آن را به دست آورند.
برای اینکه این بازگشت ثمربخش باشد، باید جامع و فراگیر باشد، اسلام یگانه و تنها راه حل برای تمامی پرسشها در این جهان، از امور اجتماعی گرفته تا رفتار خصوصی را در اختیار میگذارد. اسلام تنها یک مذهب به مفهوم غربی نظام ایمانی نیست. اسلام دارای قانون تغییرناپذیر است که از جانب خداوند وحی شده است و تمامی جنبههای زندگی را در بر میگیرد. همچنین یک ایدئولوژی است، یک نظام ایمانی راجع به سازماندهی دولت و جهان. این قانون و ایدئولوژی تنها از طریق استقرار یک حکومت واقعاً اسلامی تحت حاکمیت خداوند قابل تحقق است. تقویت اسلام که برنامه زندگی از جانب خداوند برای بشریت است یک غایت مقدس است. سزاوار است که با هر وسیلهای که در قالب قوانین خود اسلام قابل دستیابی است، پیگیری شود. بسته به دورانهای مختلف این ابزار عبارت بودهاند از اقناع، خدعه و نیرنگ و زور و اجبار. (۱۷)
بعلاوه همان طور که کرامر تاکید میکند:
آنچه که در مورد بنیادگرایان اسلامی قابل توجه است گوناگونی آن نیست. بلکه این واقعیت است که این ایدهِ قدرت برای اسلام این چنین چشمگیر در سراسر جهان مورد خواست حجم وسیعی از انسانها قرار میگیرد و جهانی از اندیشه خلق میکند که از تمامی مرزها میگذرد. بنیادگرایان در هر جا باید در اوضاع و احوال محدود زمان و مکان عمل کنند. اما آنها بسیار دقیق هستند زیرا ایده آنها فوق تمام شرایط و اوضاع و احوال قرار دارد. بیش از تقریباً یک قرن است که این ایده به یک ایدئولوژی منسجم تحول یافته و این از یک انسجام چشمگیر در محتوا و شکل در گستره وسیعی از جهان اسلام حکایت دارد. (۱۸)
استراتژی
به نحو قابل درکی تروریسم اکنون در صدر مسائل قرار دارد. اما شواهد فراوانی دال بر وجود یک حمله استراتژیک هماهنگ و منظم برای یک دوره طولانی به اصول بنیادی جوامع غربی وجود دارد.
اسلام میتواند توجیهی مذهبی برای تغییر هر قسم جامعه موجود به یک جامعه اسلامی در اختیار مسلمانان قرار دهد. هدف، تعالی بخشی اسلام و سلطه بر همه جنبههای جامعه است. این چیزی است که نه تنها رهبران، نظیر آنهای که در فوق از آنها نام بردیم – از جمله اسامه بن لادن – بلکه بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان نیز بنا بر آموزشها، موعظهها و آثار منتشره آنها خواستار آنند.
یک نمونه عبارت است از «جنبش اسلامی در غرب» (۱۹) که در سال ۱۹۸۰ در بریتانیا توسط خرم مراد منتشر شد، زمانی که او رئیس بنیاد جهانی اسلام و مشاور ویژه ژنرال ضیاءالحق رئیس جمهور وقت پاکستان بود. مراد جنبش اسلامی را اینگونه تعریف میکند:
... مبارزهای سازمان یافته برای تغییر جامعه موجود به یک جامعه اسلامی بر پایه قرآن و سنت و تعالیبخشی و مسلطکردن اسلام که قانونی است برای کل زندگی به خصوص در حوزههای اجتماعی-سیاسی. (۲۰)
مراد میافزاید:
ایده جنبش اسلامی دقیقاً در کنه ذات خود اسلام وجود دارد... در اینجا ارائه استدلال در این خصوص ضروری نیست، با این حال آیات بسیار زیادی از قرآن این مطلب را تایید میکنند، نظیر آیاتی که موکداً به مفاهیم و مقاصد جهاد میپردازند. (۲۱)
مراد روشن میکند که بنیاد اسلامی و نهادهای اسلامی مشابه تنها نگران و دلواپس نیازهای جوامع خود نیستند:
اما این هم به همان اندازه تراژدیک خواهد بود که ادعاهای بزرگ و والا در خصوص اهداف انقلاب جهانی اسلامی و پدید آوردن دورهای جدید به صرف اجرای بایستههای دینی و آموزشی تنزل یابد. هر چه باشد این بایستهها همیشه به درجات مختلف و توسط مردمان مختلف برآورده شدهاند. نیازی به راه اندازی جنبشی اسلامی برای صرف برآوردن نیازهای جامعه وجود نداشت.
من تردید در ارائه این پیشنهاد ندارم که علیرغم اینکه غیر قابل حصول به نظر میرسد، این جنبش در غرب باید مفهوم تغییر کامل و استیلای اسلام در جوامع غربی را به عنوان هدف نهایی خود مجدداً تصریح و مورد تاکید قرار دهد و آن را مهمترین اولویت خود بداند.
مراد سپس استراتژی، تاکتیکها، نشریات، انواع و روشهای سازماندهی را به بحث میگذارد. اهداف او روشن است، با اینکه او عمدتاً راجع به کار در بریتانیا مینویسد، اما آنها مشابه اهدافی هستند که بیش از یک دهه بعد توسط عمر احمد رئیس شورای روابط اسلامی آمریکا برای آمریکا مورد حمایت قرار گرفته:
اسلام در آمریکا نباید برابر با دیگر مذاهب باشد، بلکه باید تبدیل به مذهب مسلط شود. قرآن... باید بیشترین اقتدار را در آمریکا داشته و اسلام تنها مذهب مورد پذیرش در روی زمین شود. (۲۲)
شیوهها و ابزارها
در سال ۱۹۹۳ مارتین کرامر به توسعه جهانی اسلامگرایی ستیزهجو با تعریف زیر توجه میکند:
... مهمترین دگرگونی در میان همه دگرگونیها عبارت است از: ظهور دهکده جهانی بنیادگرایی اسلامی. (۲۳)
تقریباً یک دهه است که اینترنت به طرز قابل ملاحظهای به منابعی که در دسترس اسلامگرایان است افزوده شده است. دهها وب سایت وجود دارند که به طور اعم به اسلام و به طور اخص به سازمانهای اسلامگرا میپردازند. سازمانهای اسلامگرا در بسیاری از کشورها در سراسر جهان فعالیت میکنند. در اینجا امکان بر شمردن بیش از چند مورد از آنها وجود ندارد.
برخی مفسرین فکر میکنند که کاربرد اینترنت توسط این سازمانها یک تحول جدید شگرفی است که باید به طور جدی مورد عنایت قرار گیرد. (۲۴) این وب سایتها برای مقاصد متعددی مورد استفاده قرار میگیرند از جمله انتشار اطلاعات درباره اسلام، انتشار اطلاعات راجع به سازمانهای خاص، و ایجاد ارتباط بین افراد در سازمانهای ممنوعه، که برخی از آنها احتمالاً در غرب وجود دارند و هم از متن آزاد و هم متن رمزدار استفاده میکنند.
مفسران باتجربه همچنین راههایی را نشان میدهند که در آنها اینترنت احتمالاً حاوی گردآوری اطلاعات، اقدامات جاسوسی و مختل کننده در حال وقوع احتمالی علیه سازمانها و کشورهایی است که متخاصم تلقی میشوند.
سازمانها، وب سایتها و اینترنت
المهاجرون یک نمونه از سازمانهای اسلامگرا است که در میان مسلمانان در بریتانیا بسیار فعال است. نام المهاجرون که به معنی مهاجرت کنندگان است اشاره دارد به آنهایی که با پیامبر اسلام در سال ۶۲۲ میلادی از مکه به مدینه مهاجرت کردند. رهبر آنها در بریتانیا شیخ عمر بکری محمد است که رهبر بنیانگذار حزب التحریر در بریتانیا بود و از آنجا به دنبال اختلافاتی با رهبران خاورمیانه-محور جدا شد. در طی سال ۱۹۹۸ بکری محمد اطلاعیههای اسامه بن لادن را برای کسانی که او خواستار بود تا به عنوان سخنگو عمل کنند، منتشر کرد. او همچنین بمبگذاریهای سفارتهای ایالات متحده در داروالسلام و نایروبی را مورد تایید قرا داده است. (۲۵)
المهاجرون گردهماییهای متعددی را برای جلب نظر افراد برگزار میکند. آنها شمار زیادی از بروشورها و اعلامیهها را هم در اشکال متعارف و هم در اینترنت منتشر میکنند.
در یکی از همین گردهماییها بود که جهاد برای چچن اعلام شد. (۲۶) این گردهماییها با فیلمی ویدیویی از داغستان و چچن آغاز شد. کپیهای متعددی از آن به قیمت ۵ دلار به بالا به منظور کمک مالی برای جهاد در چچن به حضار فروخته شد. سخنرانان این گردهمایی عبارت بودند از شیخ عمر بکری محمد از چچن، ابوحمزه امام مسجد پارک فینس بوری لندن، و امامی از شیکاگو. بنمایه سخنرانیها عبارت بود از نفرت و انزجار از روسها – همچنین آمریکاییها، اگر چه در این مورد آنها در مقایسه با روسها در جایگاه بعدی قرار داشتند – و لزوم پشتیبانی فوری از جهاد در چچن. بنمایه ثابت این بود که «ما پیروز خواهیم شد زیرا حق با ماست و دشمن اهریمن است. ما از تسلیحات و تجهیزات دشمن – چه غنیمتی و چه خریداری شده – علیه خود آنها استفاده میکنیم و در میدان جنگ آنها را شکست خواهیم داد».
پشتیبانی و حمایت سه گونه مطرح میشد: نقدی، حمایت و پشتیبانی مردمی و تقاضا از مردان برای حضور در جهاد در چچن و از زنان برای حمایت از آنها. (۲۷)
سازمانهای دیگر حمایت کننده جهاد در چچن عبارت بودند از:
حامیان شریعت، کمیته دفاع از حقوق مشروع در عربستان سعودی، جبهه بینالمللی اسلامی برای جهاد علیه یهودیان و مسیحیان.
حامیان شریعت مقالهای با عنوان «جهاد در آمریکا؟» در وب سایت خود منتشر کردهاند و برای آینده تمام سرزمینهای اسلامی فراخوان جهاد دادهاند با تظاهراتی در بیرون از سفارت عربستان در لندن و کنفرانسی در مسجد پارک فینس بوری (۲۸) جایی که ارتباط دهنده اصلی ابوحمزه بود.
کمیته دفاع از حقوق مشروع در عربستان سعودی در می۱۹۹۳ در ریاض تاسیس شد، یازده روز بعد ممنوع شد و در سال ۱۹۹۴ دفاتر خود را با اتفاق یک گروه دیگر به نام کمیته نظرخواهی و اصلاح به رهبری اسامه بن لادن به لندن انتقال داد. (۲۹)
جبهه بینالمللی اسلامی برای جهاد علیه یهودیان و مسیحیان همپیوند با اسامه بن لادن و القاعده هستند. این جبهه در بسیاری از کشورها عضو دارد، و بسیاری از آنها رهبران ارشد در سازمانهای تروریستی مشهور نیز هستند. (۳۰)
سبک تبلیغات و نحوهای که گردهماییها توسط المهاجرون اجرا و مدیریت میشود شبیه سبک و نحوهای است که سازمانهای تروتسکیای نظیر حزب کارگران سوسیالیت اتخاذ میکردند. تاکید بر شعارهای تهدیدآمیز، ایجاد جو هراسانگیز در گردهماییها، سرکوب مخالفت و تغییر مداوم از یک موضوع به موضوع دیگر همان طور که صحنه سیاسی تغییر میکند، است. تفاوت عمده در این است که سازمانهای اسلامگرا دارای یک بعد و شور مذهبی هستند که سازمانهای مارکسیستی فاقد آنند.
المهاجرون صدا، چشم و گوش مسلمانان، (رجوع کنید به Almuhajiron. org یا Ummah. org. uk) وب سایت گستردهای دارد که در بردارنده اطلاعات راجع به گردهماییها، اطلاعیههای رسانهای و عناوین خبری است. این وب سایت حاوی نقشهای از جهان است که پایگاههای به اصطلاح فعال برای سازمان مذکور را در بریتانیای کبیر، ایالات متحده، آلمان، آفریقای شرقی، سودان، عربستان سعودی، آسیای مرکزی و پاکستان نشان میدهد.
وبسایت در زیر تیترِ «درباره المهاجرون» میآورد:
... پیروی و اجرای کامل... شریعت بزرگترین چالش روبروی مسلمانان است...
... هدف اساسی ما... سلطه اسلام بر سراسر جهان است.
بنیانگذاران المهاجرون در جنبشهای اسلامی مختلفی فعالیت کردهاند، جنبشهایی که در گذشته در پی تاسیس دولتی اسلامی (خلافت) بودهاند و اکنون نیز هستند نظیر اخوانالمسلمین، حزب التحریر، جماعت اسلامی، تنظیم الجهاد، مسلمانان جوان، جمعیت اسلامی، جماعت تبلیغی، علمای جوان اروپا و در این اواخر مجمع جهانی اسلام.
... آنها بر این باورند که جهاد (به معنی جنگ مسلحانه) تنها روش اسلامی برای آزادی سرزمینهای اسلامی تحت اشغال از جمله فلسطین، کشمیر، هند، چچن، بوسنی و غیره است:
فعالیت المهاجرون سریعاً به کشورهای مختلف نظیر لبنان، عربستان سعودی، موریتانی، پاکستان، بنگلادش، افغانستان، هند، مالزی، آمریکا، فرانسه و انگلیس سرایت کرده... و از جانب برخی دولتها نظیر مصر، الجزایر، پاکستان، عربستان سعودی و انگلیس مورد حمله قرار گرفته است.
المهاجرون ارگانهای زیادی دارد که تحت رهبری آن درون جامعه فعالیت میکنند. این ارگانها در حوزههای مختلف تخصص دارند نظیر: جامعه وکلای مسلمان، جامعه گرویدگان به اسلام، جامعه والدین مسلمان، مدرسه شریعت لندن، دادگاه شریعت در بریتانیا، جامعه دانشجویان مسلمان، مجمع جهانی اسلام، جامعه فرهنگی مسلمانان و حزب آینده.
المهاجرون برای اینکه به ستون پنجم بدل شده و قادر باشد دشمنان اسلام را تحت فشار قرار دهد... (همینطور به خاطر اینکه)... بخشی از فرایند آمادهسازی برای انقلاب جهانی اسلامی باشد... (باید)... قوی و متحد شود.
حزب التحریر (رجوع کنید به www. hizb-ut-ta-tahrir. org) از زبانهای مختلف – عربی، انگلیسی، آلمانی، ترکی و مالایی – استفاده میکند و جزئیات را از جمله زمان و تاریخ گردهماییهای منظم در بریتانیا همراه با آثار فراوان در خصوص اهداف و سیاستهایش ارائه میکند. حزب التحریر نخستین وب سایت مستقر در بریتانیای خود را در کالج امپریال لندن داشت، اما به دنبال شکایتها به مقامات کالج، این وبسایت بسته شد و آنها سایتی جدید به نام خودشان به راه انداختند. (۳۱) حزب التحریر در اوایل دهه ۱۹۹۰ در محیطهای دانشگاهی در بریتانیا فعالیت میکرد. به دنبال اعتراضات از سوی اتحادیه ملی دانشجویان و برخی سازمانهای دیگر، آنها به استناد سیاست «ممنوعیت تبلیغ براینژاد» دیگر مجاز نیستند تا گردهمایهایی را در محیطهای دانشگاهی بریتانیا سازماندهی یا برگزار کنند. (۳۲)
اخیراً حزب التحریر به عنوان یکی از سازمانهای اصلی اسلامگرا شناخته شده که بسیاری از جمهوریهای مسلماننشین آسیای مرکزی شوروی سابق نظیر قرقیزستان، تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان و ترکمنستان همچنین پاکستان را تهدید به بیثباتی میکند. (۳۳) حزب التحریر در اندونزی نیز فعال است. (۳۴) این حزب در طی سال ۲۰۰۲ مبارزات پوستری و بروشوری را در لندن رهبری کرده و به گسترش مبارزات اینترنتی و ایمیلی خود ادامه میدهد. (۳۵)
سه عضو بریتانیایی حزب التحریر هماکنون در مصر در بازداشت به سر میبرند زیرا حزب التحریر در آنجا به عنوان یک سازمان اسلامگرای خطرناک تلقی میشود. با این حال این حزب هنوز در بریتانیا و دیگر کشورهای غربی از آزادی عمل برخوردار است.
بارونس کوکس به تازگی در یک سخنرانی در مجلس لردان این ملاحظات را مطرح کرد:
بالاخره اینکه در مورد آزادی عمل آشکار سازمانهای اسلامگرای ستیزهجو در بریتانیا حتی زمانی که آنها در خارج ممنوعالفعالیت هستند نگرانی وجود دارد. برای مثال من به حزب التحریر اشاره میکنم. این حزب توسط یک فرد دانشگاهی معروف، احمد راشد به عنوان یکی از سازمانهای اسلامگرای اصلی توصیف شده که جمهوریهای مسلماننشین آسیای مرکزی همچنین پاکستان را تهدید به بیثباتی میکند، این حزب یک سازمان غیر قانونی در مصر محسوب میشود و سه عضو بریتانیایی آن هم اکنون در قاهره در بازداشت به سر میبرند. این حزب هم اکنون در اندونزی فعالیت میکند و بروشورهایی را توزیع میکند و مبارزات تبلیغاتی را در اینجا یعنی بریتانیا رهبری میکند. وب سایت آن جزئیات راجع به گردهماییهای منظم ادواری در این کشور را در اختیار میگذارد. آیا این قابل پذیرش است؟ (۳۶)
سازمانهای مشابه با پیوندهای بینالمللی در بسیاری از کشورهای غربی دیگر وجود دارند. برای مثال «دولت خلافت» یک سازمان اسلامگرای ترکیهای در آلمان است که هدفش عبارت است از:
... اعلام دولت خلافت اسلامی، ادعای آن به عنوان حکومت مشروع در تبعید ترکیه و خاتمه بخشیدن به حکومت سکولار موجود.
بیانیه منتشر شده «دولت خلافت» با عنوان «نظم نوین جهانی» اظهار میدارد که:
هدف ما سلطه اسلام بر زندگی روزمره است. به عبارت دیگر قرآن باید به قانون اساسی بدل شود. نظام حقوقی اسلام باید حاکم شود و اسلام باید حکومت کند... آیا ترکیب اسلام با دموکراسی و نظام غیر روحانیای که دموکراسی بر آن استوار است امکانپذیر است؟ برای این پرسش تنها یک پاسخ وجود دارد و آن «نۀ!» محکم و پرطنین است.
رهبر این سازمان در می۲۰۰۰ به خاطر تحریک به قتل و آدم کشی محاکمه شد و جان بیک ول در محکمه برای «دولتمرد جدید» گزارش داد با این نتیجه که:
... پیروان آنها... در سراسر اروپا وجود دارند، در هلند، بلژیک، اسکاندیناوی و بریتانیا. لیورپول، بیرمنگام، منچستر و پکهام به من گزارش شده است. چنین بنیادگرایان متعصب اسلامگرا اکنون در قلب اروپا یک تهدید محسوب میشوند. (۳۷) نداوالاسلام (رجوع کنید به: (www. Islam. org. au یک وبسایت گسترده دیگری است که در سیدنی استرالیا مستقر است. این سایت خودش را یک مجله اسلامی روشنفکری جامع دو زبانه میخواند که به زبان انگلیسی و عربی مطالبش را ارائه میکند. وب سایت مذکور حاوی ایتمهای خبری و مقالات فراوانی است از جمله:
پایان «اسرائیل»: یک حقیقت قرآنی.
مصاحبه با مجاهد اسامه بن لادن – از عربستان سعودی.
وب سایت «تنظیم اسلامی» (۳۸) حاوی اطلاعات زیاد، شمار زیادی مقاله و جزئیات تقریباً بیش از ۵۰ وب سایت است از جمله وب سایتهای جبهه نجات اسلامی در الجزایر، طالبان، حزب الله، حماس و اخوان المسلمین همچنین المهاجرون و حزب التحریر.
وب سایتهای بسته و گروههای کاربر نیز وجود دارند که مستقیماً قابل دسترس نیستند نظیر ایکونوکلاست (The Iconoclast) (۳۹) که ادعا میشود در پی مقابله با اسلامهراسی در بریتانیا است. از سوی دیگر وب سایتهای فراوانی نیز وجود دارند که راجع به موضوعات و مسائل اسلامی بحث میکنند و متعهد به پیشبرد گفتگویی مستدل و منطقی با وب سایتهای اسلامی از دیدگاهی مسیحی هستند، از جملۀ اینها عبارت هستند از: «گفتگوی اسلام – مسیحیت» و «پاسخ اسلام». (۴۰)
بعلاوه وب سایتهای بسیار زیادی وجود دارند که عمدتاً توسط مسلمانان فوقالذکر توسعه یافتهاند نظیر «ایمان، آزادی، بینالملل» و «بنیاد سکولارسازی جوامع اسلامی» که هر کدام از اینها مسائل بسیار مهم فراوانی را در رابطه با اسلام و اسلامگرایی پیش میکشند. هر دوی این سایتها دارای فهرستی ارزشمند از دیگر سایتهای مشابه هستند. (۴۲)
تاکتیکها
تاکتیکهایی که اسلامگرایان امروز در حمله به جوامع غربی به کار میبرند شبیه تاکتیکهایی است که مارکسیستها در قرن گذشته به کار میبردند – انواع مختلف فریبکاری همراه با تاثیرات تراوشی، تقویتکننده و فزونگر که کارایی کلی ایدئولوژیستهای متعهد را حتی در صورتی که شمار آنها زیاد نباشد، افزایش میدهد.
فریبکاری
در قرآن آمده:
«هر آن کس بعد از آنکه به خدا ایمان آورده باز کافر شد نه آنکه به زبان و از روی اجبار کافر شود و دلش در ایمان ثابت باشد، بلکه به اختیار کافر شد و با رضا و رغبت و هوای نفس دلش آکنده به ظلمت کفر گشت، بر آنها خشم و غضب خدا و عذاب سخت دوزخ خواهد بود. (سوره نحل آیه ۱۰۶ مکی)
مسلمانان شیعه از این آیه اصل تقیه خود را اقتباس میکنند، که فریبکاری آگاهانه در مورد ایمان را برای حفظ جان در سرزمین دشمن توجیه میکند. مسلمانان سنی نیز تقیه را مورد تایید قرار میدهند همان طور که در تفسیر نویسنده بزرگ سنی حسن الترابی از آیه زیر نمایان است:
اگر شخصی برای فرار از دست دشمنانش مجبور شود و زباناً اقرار به بیایمانی کند در حالی که قلباً مخالف آن باشد، هیچ گناهی بر او نیست زیرا خداوند به ایمان قلبی بنده خود نظر میکند. (۴۳)
بنابراین در شرایط اضطرار فریبکاری و دروغگویی مجاز است و هدف وسیله را توجیه میکند. (۴۴)
این تعالیم آشکارا میتواند توجیه مذهبی لازم برای فریبکاری آگاهانه را فراهم نماید – بدین ترتیب که وضعیت تهدید کننده تلقی میشود، همان طور که بسیاری از اسلامگرایان اکنون این گونه فکر میکنند.
این آموزه برای مثال در مورد کسانی که آیاتی از قرآن را نقل قول میکنند که بر صلح یا تساهل دلالت دارند تا نشان دهند اسلام دین صلح است اما آیات دیگر از قرآن را که بر جنگ طلبی یا عدم تساهل دلالت دارند را مورد توجه قرار نمیدهند، کاربرد دارد. برای مثال دکتر زکی بداوی، سرپرست کالج اسلامی (لندن) و رئیس شورای امامان و مساجد در بریتانیا، در رادیو شبکه بیبیسی بلافاصله بعد از وقوع حادثه یازده سپتامبر از قرآن نقل قول میکند که:
ما چنین حکم نمودیم که هر که نفسی را بدون قصاص و یا بی-آنکه فساد و فتنهای در روی زمین کند بکشد مثل آن باشد که همۀ مردم را کشته و هر که نفسی را حیات بخشد مثل آنست که همۀ مردم را حیات بخشیده است. (سوره مائده آیه ۳۲ مدنی)
اما او از ذکر دقیقاً آیه بعدی خودداری میکند که میگوید:
همانا آنان که با خدا و رسول او به جنگ برخیزند و به فساد کوشند در زمین جز این نباشد که آنها را به قتل رسانند یا به دار کشند و یا دست و پای آن به خلاف ببرند یا از سرزمین صالحان نفی بلد و تبعید کنند، این ذلت و خواری عذاب دنیوی آنهاست و اما در آخرت باز به عذابی بزرگ معذب خواهند بود. (سوره مائده آیه ۳۳ مدنی)
او همچنین به آیات دیگر قرآنکه دلالت بر جنگگرایی و عدم تساهل دارند نظیر سوره توبه آیات ۵ و ۲۹، سوره نساء آیه ۸۹ و سوره انفال آیه ۳۹، توجه نمیکند.
با عنایت به اینکه دکتر بداوی در تمام عمرش به عنوان یک متفکر اسلامی مطرح بوده نمیتواند از این آیات و آیات تحریک آمیز دیگر بیخبر باشد. مطمئناً این وظیفه اوست که به افکار عمومی بریتانیا توضیح دهد که این آیات حقیقتاً به چه معنا هستند و صدای واقعی اسلام کدام است.
تاثیرات تراوشی، تقویتکننده و فزونگر
تاثیر تراوشی به جریانی از انتقاد منفی مداوم اشاره دارد که به تدریج باور به ارزشهای جوامع غربی را به تحلیل میبرد. یک مثال مربوط در خصوص این پدیده گزارش «اسلامهراسی – چالشی برای همه ما» (۴۵) است که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد. این گزارش بود که پدیدهای جدید را به نام – «اسلامهراسی» - کشف کرد و به لزوم مقابله با آن استدلال کرد. یک گزارش تکمیلی در این خصوص در نوامبر ۲۰۰۱ منتشر شد. (۴۶)
متاسفانه این گزارشها خود را به مطالعه عمیق تنها یک جامعه – بریتانیای امروز – محدود میکنند و تقریباً هیچ تلاشی برای ارائه شواهد از کشورها و یا جوامع دیگر نمیکنند. این امر هم منطقاً نادرست است و هم گمراهکننده، زیرا تنها با تحلیل مقایسهای و سنجیدۀ انواع جوامع میتوان دریافت که آیا بروز مشکلاتی خاص، منحصر یا خاص یک نوع جامعه به خصوص است یا جهانیاند. حال اگر آنها منحصر به جامعهای خاص نیستند پس چگونه است که این مشکلات در یک جامعه حادتر از جوامع دیگر هستند. اتخاذ چنین رویکرد تنگنظرانه در مورد اسلام – که در بر گیرنده جوامع مختلف زیادی است – منطقاً غیرقابل پذیرش است.
این کمبودها در «گزارش غربهراسی» (۴۷) به طرزی کاملاً متقاعد کننده مورد تاکید قرار گرفته است. این گزارش نقل قولهایی از نشریات اسلامی همراه با ارجاعات فراوان به منابعی که اظهارات آن را تایید میکنند، در اختیار میگذارد. این نقل قولها و مثالها نشان میدهند که تقریباً تمام انتقادهای روند کلی جامعه بریتانیا، مفسران و رسانهها در گزارش «اسلامهراسی» درست به همان میزان علیه جوامع اسلامی قابل اطلاق هستند. با این حال هیچ نشانهای از هیچ گونه پذیرش توسط مسلمانان بریتانیا مبنی بر اینکه وضعیت اینگونه است وجود ندارد. به تعبیرخود «گزارش غربهراسی»:
در حالی که مسلمانان بریتانیا را نمیتوان به خاطر اقدامات خارجیان همکیش آنها مسئول دانست، اما میتوان آنها را به خاطر واکنششان نسبت به آزار مسیحیان توسط مسلمانان به خصوص حال که مدعی هستند که دولت و جامعه بریتانیا باید نسبت به ملزومات یک اقلیت مذهبی در میان خود بیشتر حساس باشد، مسئول دانست. اگر آنها میخواهند از اتهام دادخواهی صرفاً برای خود جلوگیری کنند باید بپذیرند که آنها نیز در قبال حفظ و حمایت از حقوق برابر برای اقلیتهای مسیحی در کشورهای اسلامی مسئول هستند. (۴۸)
از آنجا که بسیاری از مسلمانان بریتانیا در سرزمینهای اصلی خود نظیر پاکستان، بنگلادش، قبرس یا یمن همچنان دارای منافع هستند، آیا نباید وظیفه روشنی در مخالفت با نقض حقوق بشر در این جوامع یا کشورهای اسلامی دیگر داشته باشند؟
در سال ۲۰۰۰، گزارش دیگری با عنوان «تبعیض و خصومت ضد اسلامی در ممالک متحده بریتانیا در سال ۲۰۰۰» (۴۹) توسط کمیسیون حقوق بشر اسلامی منتشر شد که مدعی بود مسلمانان در بریتانیا توسط مابقی جامعه مورد اجحاف قرار دارند. این گزارش بر مبنای یک بررسی پرسشنامهای استوار است. در حدود ۱۲۰۰۰ پرسشنامه توزیع شد اما تنها ۱۴۱ پرسشنامه به طور کامل پر شد. همچنین شواهد شایعه مانند نیز وجود داشت.
در آغاز گزارش (۵۰) رئیس کمیسیون حقوق بشر اسلامی مسعود شجره میگوید:
سطوح تبعیض و ماهیت خصومت ضد اسلامی سرگیجهآور است. یکی از اینها یادآور خصومت ضد یهودی قبل از جنگ جهانی دوم است. یافتههای این گزارش حاکی از این است که اگر در سطح حکومت اقدامی فوری صورت نگیرد، مسلمانان در بریتانیا و اروپا احتمالاً در این قرن به همان سرنوشتی دچار میشوند که یهودیان در قرن گذشته در اروپا دچار شدند.
مشکل است شواهدی را که در این گزارش آمده با این غلونمایی نسنجیده که به نظر میرسد بیشتر برای برافروختن و باشد تا ارائه گزارش در مورد شرایط و اوضاع و احوال آشتی داد. (۵۱)
یکی از تاثیرات گزارشهای اینچنینی عبارت است از بازداری جدی هرگونه انتقاد از مسلمانان یا اسلام – چه در داخل و یا خارج – و در عین حال همزمان علنی و عمومی کردن انتقاد از جوامع غربی.
تاثیر تقویتکننده عبارت است از سیاست قراردادن ایدئولوژیستهای متعهد در جایگاههای کلیدی جامعه.
برای مثال در بحثی اخیر در مجلس لردان، بارونس کوکس استدلال کرد که:
مایه نگرانی دیگر مربوط است به نفوذ مالی اسلامگرایان ستیزهجو در موسسات کلیدی. سال گذشته به مورد صالح ادریس، مالک یک کارخانه داروسازی در سودان و احتمالاً دارای یک رابطۀ خوب با رژیم اسلامگرای جبهه ملی اسلامی اشاره کردم. او در آن موقع ۷۵ درصد سهام شرکت سیستمهای دیجیتالی آیایاس که مسئول نظارت امنیتی اینجا کاخ وست مینستر، خطوط هوایی بریتیش ایر و دیگر موسسات پر اهمیت بود را در اختیار داشت. او همچنین ۲۰ درصد سهام در پروتک، یک سازمان امنیتی با پروژهای امنیتی در موسسات وزارت دفاع و موسسات هستهای در دانرِیی و سلافیلد را نیز در اختیار داشت. در آن موقع از وزیر پرسیدم آیا قوانین ضد تروریسم از نفوذ مالی در موسسات کلیدی جلوگیری میکند. اما تاکنون پاسخی دریافت نکردهام. (۵۲)
تاثیر فزونگر عبارت است از تلاش برای افزایش تاثیر و کارایی ایدئولوژیستها از طریق تاسیس سازمانهایی که برای سرپوش گذاشتن به اعمال غیر قانونی تشکیل میشوند و حامیان آنها لزوماً از حیث ایدئولوژیکی متعهد نیستند. این امر میتواند استفاه یا سوءاستفاده از موسسات خیریه را نیز شامل شود.
یک مثال گویا در این زمینه – که هم اکنون در فلوریدا مورد پیگیری قضایی است – به پروفسور سامی الاآرین از دانشگاه فلوریدای جنوبی مربوط میشود. شاکی در اقامه دعوا مدعی است که آرین در آمریکا از موسسات خیریه معاف از مالیات نظیر «موسسه جهانی مطالعات اسلامی» استفاده کرده تا برای سازمانهای تروریستی اسلامگرا نظیر جهاد اسلامی فلسطین، اعانه جمعآوری کند و وجوهی را از موسسه خیریه معاف از مالیات دیگر در هرندون ویرجینیا که عمدتاً توسط حکومت عربستان سعودی سرمایهگذاری میشده، دریافت کرده است. (۵۳)
در بریتانیا ادعاهای مشابهی در خصوص سوء استفاده از سرمایههای خیریهای در مورد مجمع جهانی جوانان مسلمان (۵۴) که در سراسر جهان گسترده است، در برنامهای در خبر شبانگاهی بیبیسی ۲ در اوایل سال ۲۰۰۲ مطرح شده است.
شیخ محمد هشام کبانی رئیس شورای عالی اسلامی آمریکای شمالی شواهد دیگری را برای سمیناری عمومی در وزارت امور خارجه در ژانویه ۱۹۹۹ در اختیار گذاشته است:
... سازمانهای غیر انتفاعی بسیاری در آمریکا تاسیس یافتهاند که کار آنها تنها جمعآوری پول و اعانه و ارسال آنها... برای افراطیون در خارج از ایالات متحده است. این معضل بزرگی است که ما در اینجا با آن مواجهایم، زیرا شما نمیدانید وجوه جمعآوری شده به کجا میروند. تا کنون بیش از صدها میلیون دلار برای احزاب افراطی در خاورمیانه و خاور دور همچنین افغانستان و اکنون قفقاز ارسال شده است. منابع ما اظهار میدارند که میلیونها دلار جمعآوری و ارسال شده است. این منابع تحت پوشش کمکهای بشردوستانه ارسال میشوند، اما برای مصارف بشردوستانه استفاده نمیشوند... مقدار ناچیزی از آن برای مردم بیسرپناه و فقیر هزینه میشود، اما اکثریت آن یعنی در حدود ۹۰ درصد، از بازارهای سیاه در این کشورها سر در آورده و صرف خرید جنگ افزارهای مختلف میشود. (۵۵)
کبانی پیشتر رفته و ادعا میکند که «بیش از ۸۰ درصد... از بیش از سه هزار مسجد در آمریکا در اختیار ایدئولوژیستهای اسلامگرای افراطی بسیار فعال قرار دارد» و «ایدئولوژی افراطی... سریعاً در حال گسترش به محیطهای دانشگاهی است».
امرسون نمونههای دیگری را در کتابش «جهاد آمریکا» (۵۶) مطرح مینماید. او در کتاب خود شواهدی از پیوند ۹ سازمان اسلامی در آمریکا با تروریسم در اختیار میگذارد. این سازمانها عبارت هستند از: انجمن جوانان مسلمان عرب، گروه اسلامی آمریکا، آموزشگاه فرهنگی اسلامی، شورای روابط امریکا-اسلام، شورای مسلمانان آمریکا، حلقه اسلامی آمریکای شمالی، شورای امور عمومی مسلمانان، اتحادیه مسلمانان آمریکا و جامعه اسلامی آمریکای شمالی. بیشتر این سازمانها عمدتاً به عنوان سازمانهای متعلق به مسلمانان میانهرو تصور میشوند و برخی از آنها به نشستهای عمومی در کاخ سفید دعوت شدهاند.
از این سازمانها شش سازمان – اتحادیه مسلمانان آمریکا، شورای مسلمانان آمریکا، شورای روابط آمریکا-اسلام، شورای امور عمومی مسلمانان، حلقه اسلامی آمریکای شمالی و جامعه اسلامی آمریکای شمالی– همراه با شورای همکاری سیاسی مسلمانان آمریکا و انجمن دانشجویان مسلمان آمریکا و کانادا، به اتفاق، بیانهای منتشر کردند و در آن مدارک و شواهد کبانی را در گردهمایی آزاد وزارت امور خارجه در باب افراطگرایی اسلامی مردود شمرده و از او خواستند تا عذرخواهی کرده و اظهارات خود را پس بگیرد، اما او شجاعانه از انجام این کار خودداری کرد.
به طور کلی این تاکتیکها، زمانی که در یک استراتژی منسجم ادغام میشوند، شمار نسبتاً اندکی از افراد را قادر میسازند تا عملکرد گروهها و سازمانهای بسیار بزرگتر را تحت تاثیر قرار داده و کنترل کنند.
هم اکنون هزاران نفر – چه در کشورهای اسلامی و چه در بیشتر کشورهای آزاد جهان – وجود دارند که با یکدیگر کار میکنند تا آرمان اسلامگرایی را پیش ببرند و به جوامع غربی آسیب بزنند. از این رو حفاظت از جوامع غربی دیگر امری مسلم نیست و لذا مستلزم دفاع عقلانی، شجاعانه، همراه با درایت و هوشمندی خواهد بود.
نظرات
متن جالبی بود.لازم میدانم نکته هایی را عرض کنم.<br /> بنیاد گرایان اسلامی را در طیف بسیار گسترده ای معرفی کرده است که به نظر بنده گروهی نظیر اخوان المسلمین یک گروه کاملا اسلامگرا نیست چون همانور که میبینیم از حربه نظامی تا به حال به صورت گسترده استفاده نکرده است بلکه بیشتر به نعامل گرایش دارد.البته باید خاطر نشان کرد که بنیادگرایی در این مقاله خیلی دقیق تعریف نشده است چون به نظر بنده با توجه به وضعیت کنونی جهانی معنای جهاد کمی فرق کرده است و جهاد فقط به معنی رویارویی نظامی و خشن میان مسلمانان و غرب نیست بلکه میتواند به معنی برخورد فرهنگی با غرب باشد که لازمه انسجامی همه جانبه در درون مسلمانان میباشد و بنیانهای فکری و عقیدتی خود را استوار نماید و به گفتمان با غرب بپردازد و این جهادی بس بهتر و سازنده تر از تقابل خشن میان اسلام وغرب میباشد چون از لحاظ قدرت نظامی و بزرگتر از آن رسانه ای غرب از توانایی بهتری برخوردار میباشد و همانطور که مشاهده میشود از اسلام یک دین ستیزه جو نام میبرد.<br /> با آرزو موفقیت
محمد
26 آذر 1393 - 12:22این چه مطلبیه؟ تحلیلی با دیدگاه غربی از مشکل امروزی مسلمانان بدون فهم واقعی مسئله